تفکر خطی و بنبست شناختی
- حس اینکه هر چقدر تلاش میکنیم، نمیتوانیم راهحل جدیدی بیابیم.
- احساس گیر افتادن ذهن در یک الگوی تکراری.
- حس ناامیدی در توانایی حل مسئله.
- حس توقف در پیدا کردن راهحل.
حسهای آشنایی هستند. شاید بارها آنها را تجربه کرده باشید.
به مثالهای زیر توجه کنید:
- به دنبال هدیهای برا دوستتان هستید. ذهن شما به طور ناخودآگاه به سراغ گزینههای رایج و آشنا مثل کتاب، لباس یا عطر میرود، بارها به این گزینهها فکر میکنید. اما هیچ کدام را نمیپسندید. حس میکنید گیر افتادهاید.
- برای ناهار ظهر دچار روتین شدهاید. نمیتوانید چندان غذای متفاوتی را درست کنید. ذهن شما دور گزینههای همیشگی میچرخد.
اینها و مثالهای یکسان دیگری را بارها تجربه کردهاید و شنیدهاید.
مغز انسان برای پردازش اطلاعات، از ارتباطات میان نورونها استفاده میکند وقتی ما الگوی فکری مشخصی را بارها تکررا میکنیم مسیرهای عصبی مربوط به آن تقویت میشود. این باعث میشود که ذهن به طور طبیعی تمایل داشته باشد در مسیرهای تثبیت شده حرکت کند.
بنبست شناختی، عبارتی ناآشنا اما پر استفاده توسط ذهن.
بنبست شناختی به وضعیتی گفته میشود که فرد در فرآیند تفکر یا حل مسئله دچار توقف میشود و نمیتواند راهحلی جدید یا ایدهای خلاقانه پیدا کند. این بنبست زمانی رخ میدهد که ذهن در یک الگوی فکری ثابت و محدود گیر میکند. ذهن انسان به طور طبیعی تمایل دارد از مسیرهای آشنا و تثبت شده فکری استفاده کند. این تمایل اگر چه در حل مسائل ساده مفید هستند، میتواند مانعی برای ایدهپردازی و خلاقیت باشند.
چرا ذهن تمایل دارد که تفکر خطی داشته باشد؟
1- صرفهجویی در انرژی: ذهن انسان به طور طبیعی به دنبال کمترین مصرف انرژی است. تفکر خطی یا الگوهای تکراری باعث می شود که مغز با استفاده از مسیرهای عصبی از پیش شناخته، سریعتر و با انرژی کمتری تصمیمگیری کند. این فرآیند مانند استفاده از میانبرهای ذهنی است که به مغز کمک میکند مسائل را بدون نیاز به تحلیل عمیق حل کند.
2- تکاملی بودن تفکر خطی: در طول تاریخ تکامل انسان، تصمیمگیریهای سریع و خطی برای بقا ضروری بودهاند. مثلا اگر انسان اولیه صدای حیوانی خطرناک را میشنید، لازم بود سریع تصمیم بگیرد و فرار کند نه اینکه درباره احتمال خطر تفکر کند. این نوع تفکر ساده و مستقیم به انسان کمک کرده تا در شرایط پیچیده زنده بماند.
3- ساختارهای آموزشی و اجتماعی: ذهن انسان از کودکی به صورت خطی آموزش میبیند. سیستمهای آموزشی، اغلب مبتنی بر منطق ترتیبی هستند. ابتدا مقدمه، سپس مفهوم اصلی و در نهایت نتیجهگیری. این الگوی آموزشی باعث میشود تفکر خطی به یک عادت ذهنی تبدیل شود.
4- ترس از اشتباه و عدم قطعیت: ذهن خطی به دنبال قطعیت و اطمینان است. تفکر خلاقانه و غیر خطی معمولا با ابهام و ریسک همراه است، در حالی که تفکر خطی به مغز احساس امنیت بیشتری میدهد. رفتار اکثر انسانها در مواجهه با یک مسئله پیچیده اغلب به این صورت است که به دنبال راهحلهای ثابت و پیشبینی شده هستند، زیرا غیر خطی بودن اضطرابآور است.
5- سرعت و کارآمدی تفکر خطی: تفکر خطی به دلیل سادهسازی فرآِندها، سرعت بیشتری در تصمیمگیری دارد. به طور مثال وقتی به سوپرمارکت میروید، به جای فکر کردن به تمامی گزینههای ممکن برای خرید، از لیست خرید یا الگوی خرید همیشگی خود پیروی میکنید.
اینها دلایلی بودند برای تمایل ذهن به فکر کردن به صورت خطی. این نوع تفکر باعث می شود که در ایدهپردازی به بنبست برسیم. یعنی بنبست شناختی. حال چگونه بر این بنبست غلبه کنیم؟
راهکارهای غلبه بر تفکر خطی
- استفاده از تکنیکهایی مثل طوفان فکری، تجزیهوتحلیل مورفولوژی، نقشه ذهنی و …
- افزایش ورودیهای جدید: اطلاعات جدیدی را مطالعه کنید. در گفتگوهای گروهی با افراد دارای دیدگاههای متفاوت شرکت کنید. سفر و تجربه در محیطهای جدید داشته باشید.
- پذیرش ابهام: اینکه همه مسائل دارای پاسخ واضح و قطعی نیستند را بایستی بپذیریم. از طرفی در دنیایی در حال گذران عمر هستیم که نسبت به گذشته از عدم قطعیت بیشتری روبرو هسیتم. پس باید این را بپذیریم و برای آنها برنامه داشته باشیم.
لذا تفکر خطی که منجر به بنبست شناختی می شود یکی از چالشهایی است که در ایده پردازی با آن روبرو هسیتم. بهترین راهحل هم این است که ابتدا آن را بشناسیم، عملکرد آن را بدانیم، بدانیم کجا این تفکر مفید است و کجا باید آن را کنار بگذاریم و در نهایت راهکارهای غلبه بر آن را بیاموزیم و به کار بگیریم.